فارسی
پنجشنبه 01 آذر 1403 - الخميس 18 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

نامه 9 - نامه به معاويه در فداكاری‌ مسلمانان   


مطلب قبلی نامه 8
نامه 10 مطلب بعدی


نحوه نمایش
متن عربی متن ترجمه
وَ مِنْ كِتاب لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از نامه های‌ آن حضرت است
اِلى مُعاوِيَةَ
به معـاویه
فَاَرادَ قَوْمُنا قَتْلَ نَبِيِّنا، وَ اجْتِياحَ اَصْلِنا، وَ هَمُّوا بِنَا الْهُمُومَ،
قوم ما خواستند پیامبرمان را از میان بردارند، و ریشه ما را براندازند، علیه ما نقشه ها کشیدند،
وَ فَعَلُوا بِنَا الاَْفاعيلَ، وَ مَنَعُونَا الْعَذْبَ، وَ أَحْلَسُونا الْخَوْفَ،
و کارها کردند، درِ آسایش را به روی‌ ما بستند، و ما را بر پلاس ترس نشاندند،
وَ اضْطَرُّونا اِلى جَبَل وَعْر، وَ اَوْقَدُوا لَنا نارَ الْحَرْبِ. فَعَزَمَ اللّهُ لَنا
مجبور به اقامت در کوههای‌ صعب العبور نمودند، و بر علیه ما آتش جنگ افروختند. به خواست حق
عَلَى الذَّبِّ عَنْ حَوْزَتِهِ، وَ الرَّمْىِ مِنْ وَراءِ حُرْمَتِهِ. مُؤْمِنُنا يَبْغى
شرّ دشمن را از پیامبر و حریم حرمتش راندیم. اهل ایمان به امید پاداش الهی‌ از رسول خدا
بِذلِكَ الاَْجْرَ، وَ كافِرُنا يُحامى عَنِ الاَْصْلِ. وَ مَنْ اَسْلَمَ مِنْ
پشتیبانی‌ می‌ کرد، و اهل کفر از ریشه خویشاوندی‌ حمایت می‌ نمود. آنان که غیر ما از قریش مسلمان شده بودند
قُرَيْش خِلْوٌ مِمّا نَحْنُ فيهِ بِحِلْف يَمْنَعُهُ،
در آن سختی‌ و رنجی‌ که ما بودیم نبودند محض پیمانی‌ که با کفار داشتند که شکنجه را از آنها باز می‌ داشت،
اَوْ عَشيرَة تَقُومُ دُونَهُ، فَهُوَ مِنَ الْقَتْلِ بِمَكانِ اَمْن.
یا خویشاوندی‌ که به یاری‌ آنان برمی‌ خاست، روی‌ این حساب جایشان از کشته شدن امن بود.
وَ كانَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ،
رسول خدا ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ تنور جنگ گرم می‌ شد،
وَ اَحْجَمَ النّاسُ، قَدَّمَ اَهْلَ بَيْتِهِ، فَوَقى بِهِمْ اَصْحابَهُ حَرَّ السُّيُوفِ
و مردم قدم پس می‌ گذاشتند اهل بیت خود را جلو می‌ انداخت، و اصحاب خود را از حرارت شمشیر
وَ الاَْسِنَّةِ. فَقُتِلَ عُبَيْدَةُ بْنُ الْحارِثِ يَوْمَ بَدْر، وَ قُتِلَ حَمْزَةُ يَوْمَ اُحُد،
و نیزه حفظ می‌ کرد. عبیدة بن حارث در جنگ بدر، و حمزه در جنگ احد،
وَ قُتِلَ جَعْفَرٌ يَوْمَ مُؤْتَةَ، وَ اَرادَ مَنْ لَوْ شِئْتُ ذَكَرْتُ اسْمَهُ مِثْلَ الَّذى
و جعفر در جبهه موته کشته شدند، و کسی‌ که اگر می‌ خواستم نامش را می‌ گفتم شهادت را خواست
اَرادُوا مِنَ الشَّهادَةِ، وَلكِنْ آجالُهُمْ عُجِّلَتْ، وَ مَنِيَّتُهُ اُجِّلَتْ.
همان گونه که آنان خواستند، اما مدت آنان زودتر به سر رسید، و مرگ او به تأخیر افتاد.
فَيا عَجَباً لِلدَّهْرِ اِذْ صِرْتُ يُقْرَنُ بى مَنْ لَمْ يَسْعَ بِقَدَمى،
عجبا از روزگار که انسانی‌ نظیر مرا برابر قرار داد با کسی‌ که مانند من برای‌ اسلام قدم برنداشته،
وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ كَسابِقَتِى الَّتى لايُدْلى اَحَدٌ بِمِثْلِها،
و برای‌ او چون من سابقه ای‌ در اسلام نیست، سابقه ای‌ که کسی‌ را به مثل آن دسترسی‌ نیست،
اِلاّ اَنْ يَدَّعِىَ مُدَّع مَا لااَعْرِفُهُ، وَ لااَظُنُّ اللّهَ يَعْرِفُهُ،
مگر آنکه ادّعاکند ادّعاکننده ای‌ آنچه را من خبرندارم، و گمان نمی‌ برم که خداوند هم موضوع آن ادّعا را بشناسد.
وَ الْحَمْدُ لِلّهِ عَلى كُلِّ حال.
در همه حال خدای‌ را سپاس.
وَ اَمّا ما سَاَلْتَ مِنْ دَفْعِ قَتَلَةِ عُثْمانَ اِلَيْكَ، فَاِنّى نَظَرْتُ فى هذَا
امّا آنچه را از من خواسته ای‌ که کشندگان عثمان را به تو تحویل دهم، در این مسأله فکر کردم
الاَْمْرِ فَلَمْ اَرَهُ يَسَعُنى دَفْعُهُمْ اِلَيْكَ وَ لا اِلى غَيْرِكَ. وَ لَعَمْرى لَئِنْ
دیدم مرا میسّر نیست آنان را به سوی‌ تو یا غیر تو فرستم. به جان خودم سوگند اگر از
لَمْ تَنْزِعْ عَنْ غَيِّكَ وَ شِقاقِكَ، لَتَعْرِفَنَّهُمْ عَنْ قَليل يَطْلُبُونَكَ،
گمراهی‌ و اختلاف دست برنداری‌، به همین زودی‌ آنان را خواهی‌ شناخت که به دنبال تو برآیند،
لايُكَلِّفُونَكَ طَلَبَهُمْ فى بَرٍّ وَ لا بَحْر وَ لا جَبَل وَ لا سَهْل، اِلاّ اَنَّهُ
و از این دنبال کردنشان در بیابان و دریا و کوه و دشت تو را به زحمت بیندازند، و این دنبال کردنی‌
طَلَبٌ يَسُوءُكَ وِجْدانُهُ، وَ زَوْرٌ لا يَسُرُّكَ لُقْيانُهُ. وَ السَّلامُ لاَِهْلِهِ.
است که تو را ناراحت و آزرده کند، و زیارتی‌ که دیدارش تو را شاد ننماید. سلام بر آن که اهل اسلام است.



پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^